سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آغاز فصلی دیگر... - راز گشایی

آغاز فصلی دیگر...

جمعه 86 آذر 23 ساعت 2:36 صبح
1*آغاز فصل جدیدی است؛در عین دلهره و اضطراب؛
دلت به چیزی گرم و سرت پر از شور است

2*کلمات، حجاب‌اند..... آن لحظه که نفست خالی می شود....
یک تجربه متعالی در زمینی خاکی.....نغمه ای در سکوت؛از سکوت بر می خیزد...
.صدایی بی صدا..... گویند : شکوفایی؛آگاهی بشریت است.... یا بشریت شکوفایی آگاهی...نمی دانم!
....هر اندازه که قلبت را در این فضا جای دهی.
.هوووووووووم!!!! حالا دیگه ...
طنینی شفافتر و مخملی تر می یابی!..حسی درونت...
حسی که به اندازه بزرگترین ستارگان آسمان؛با ارزش است... نمی دانی چیست!؟.....
نوایی آسمانه..شوری شاعرانه... عرفانی عاشقانه... نمی دانی؟! چیزی که فقط می دانی زیباست
!
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد...
قصه العشق لانفصام لها
فُصِمت ها هنا لسان القال
ما لسلمی و مَن بذی سَلَمَ
اَین جیراننا و کیف الحال؟
یا برید الحمی !حماک الله
مرحبا مرحبا! تعال تعال

3* در بزمی به بلندای درخت زندگانیت...
در بزمی به وسعت مهربانیت...
در بزمی به وسعت آسمانی بودنت...
.در بزمی که ...
زندگی بزم خداست
در بزم خدا خاموش منشین!
برخیز
برقص
دست افشان باش
و هر آبروی اندوخته ای ز دانش  و دین
نثار خاک راه آن نگار کن!
4*عوض شده این جا ؟! قبول دارم... مگه حالا بده ؟!
5* از همه شما بابت دعاهاتون.. تبریکاتتون و... ممنونیم!( جمع بستم )
6*
از داداشی خودم!از همه بیشتر تر تر تر ممنون!
من مخلصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم!
شدید...بابت جشن و خرج و مخارج و.. بابا چرا شام از ایشون خواستید!؟ خب ما بودیم در خدمتتون!
با این حال تشکر ویژه دارن پیش ما! ان شالله نوبه خودشون جبران می کنیم!آق ممد..زود تر...زودتر... فهمیدی؟یالله!
ولی واقعا شرمنده اتم!اخه ایشون می خوان(البت می خوان ها ) که درس بخونن! کنکور دارن..
بعد ول تشریف دارن تو نت!
بی زحمت از همه خاله ها... عمو ها.. خواهر ها..برادر ها ..مادر ها .. پدر ها ...
و همه ی همه اونهایی که این داش ممد شیطون؛ بلا گرفته ما! واس خودش خانواده جور کرده؛
خواهشمندیم.. بیایند ایشون رو ی دعوایی مفصل آمیز بکنن که بچه برو سر درست! مگه امتحان نداری ؟! دِهُه!
7* الان من این شکلیم!
من خوابببببببببببببببببببم میاد!دارم از خستگی می میرم... پست در همی شد...
نمی دونیم دفعه بعدی با این شلوغی ذهن و کار و....
کی میشه که در خدمت شما عزیزان باشم!؟ ولی.... اگه نبودیم ی مدت...
دلمون برای نوشتن..بودن... خوندن... خندیدن..گریه کردن.. دلتنگ شدن و...
با شما ؛همراه شما؛تنگ میشود
...
خدا یار و یاورتان باد!

نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

باز آمدیم
[عناوین آرشیوشده]