السلام علیک یا غریب الغربا ، السلام علیک یا شمس الشموس
و سلام مولای من......
هزاران هزار گل عشق را در زورق جانم با روبان شیفتگی و
شیدایی تزئین می کنم ونثار وجود قابل تقدس و نازنینت....
صاحب سرزمین طوس ......
هربار که آمدم حرمت و به ستونهای محکم عاشقانه ات تکیه
زدم ، نگاه پرخواهشم را ملتمسانه و غمگنانه به شبکه های
ضریح مهربانیت دوختم ، مروارید اشک اشتیاق را برگونه های
بی تاب و بیقرارم جاری ساختم و کبوتر راه گم کرده دلم را
بدنبال کبوتران ره یافته بارگاهت روانه کردم ...
خواستم سند دلم را بنامت بزنم اما .....فرصت نشد !!!
هربار که بغض سنگین نیاز، تارهای حنجره ام را مرتعش
ساخت ، زمزمه های دلدادگی سرداده نوای یا رضا را
ساز کرد ، هر بار که ضرب عشق بر ضربان دل و قلبم
زد و چشمانم به باران دلتنگی نشست ....
خواستم خانه دلم فقط و فقط از آن تو باشد افسوس .....
فرصت نشد !!
ای ریسمان باورهای حقیقت .....
هربار که دلتنگ دلتنگ شدم ، ابرغم مهمان چشمانم شد و
بارش را آغاز نمود ،در غریبستان دلم هوای تو را کردم .
پنجره دل تاریکم را به سمت قبه و بارگاه ملکوتی و
روح افزایت ، به سمت نورانیت تو که غریب آشنایی
گشودم ، روشنایی حرمت و نسیم دل آویز و آرام بخش
محبتت روحم را نوازش داد ، فضای آلوده درونم را با
هوای معنوی و دل انگیزت پاک کردم ، خواستم آلوده اش
نسازم اما دنیا نگذاشت و بازهم ......فرصت نشد !!!
|تمامیت عشق و صفا .....
خواستم درکهکشان عشقت ، ستاره های فروزان معرفتت
را بچینم و سبد وجودم را ازگلواژه های ایمان پرکنم و
درونم را با چلچراغ نام و یادت چراغانی کنم ..
اما ......... فرصت نشد !!!
واینک نازنین ...در آستانه سالروز ولادت خجسته و مبارکت
پرستوی دلم میل پرواز به رواق ملکوتی ات را دارد ...آیا مسیر رسیدن به خودت را .... نشانم می دهی ؟؟
می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلمکنم و در حریم خلوتت مستانه ، زمزمه شورانگیز عاشقی و رهایی را سر دهم..آیا مولای من ...چراغ راهم .... می شوی ؟؟می خواهم خویش را به پنجره پولاد مهربانی و مروتت
بیاویزم و بند دل شکسته ام را گره بزنم به صداقت وبزرگی و شرافتت و عقیق سرخ نیایش را تقدیمت کنم .آهوی سرگشته کوچه های غربت و دلدادگی ام ....آیا ضمانت دلم را ..........می پذیری ؟؟
مالک قلبم ...آیا قفل قلبم را با کلید شفاعت و مهربانیت می گشایی ؟؟آیا رخصت می دهی در حالی که دل به تو سپردم گره محبتم به تو را پاره کنم و دوبارهپیوند بزنم ، شاید به تو نزدیکتر شوم ..
آیا می خوانی و می پذیری ام ؟؟
نوشته شده توسط : طفل طریق
لیست کل یادداشت های این وبلاگ