سلام طفيل جان...
توي اين يه مورد حرفي براي گفتن ندارم جز اينكه ،همدرديم...
دعا كن از اين كرختي و بي حالي در بيايم...ياحق!
سلام خوبي
به به .مي ببينم كه چشم ما رو دور ديدي و عاشق شدي
ولي خدايشش اگه عاشق شده باشي خيلي چيزي....
بگم ها ادم خرما مي خوره به بقيه مي گه خرما نخور ... البته شايد بعضي ها خرماگنديده بخورن
چون معلوم نيست اين خرما گنديده است يا سالمه ميگم عاشق نشيد
تازه كجاش رو ديدي تا چند روز ديگه بحث يه دختر وپسر تو خواستگاري مي خوام بزام تو وبلاگ ضبط شده و به تحرير در اوردمش حتما بيا بخون برات خيلي خوبه
ضمنا هرو وقت كه تو شيريني دادي منم مي دم
اره داداش
سلام
آره شما از اين شانسا نداريد
اي بابا
يا حق
سلام داداشيييييي///آخي چه پست توپي بود يك ماه خوندمش اما خوندنم داشت ....راستي من تا حالا عاشق نشدم كه بخوام در مورد اين دوست گرامتون نظري بدم اما فكر كنم عاشقا رو نبايد منع كرد بايد هدايت كرد كه به بيراهه نرن ...قرررربون داداش خودم برم /////////راستي چرا درس نخوندي هاااااااااااااااااااااااااا///ايشالا كه فوق قبول شدي نه داداشي ؟؟؟
چاكريم ///قلم بازيت رو اين دفعه اساسي عشق است ///يا علي
سلام عليكم .كاش گوش شنوايي داشتن .كاش.........
آخه نميدونن حسرت بعد اين اتفاقهاي عجولانه و كوركورانه چيه .
كاش رو برخي عادتهامون سرپوش ميزاشتيم .
مويد باشيد .يازهرا
سلام.خوبين؟يه كلام بگم از وبلاگتون لذت بردم. قلم خوبي هم دارين
به نظر بنده همه بد بختيامون اينه كه خودمون رو نميشناسيم. مدام ميگن هدف خلقت عبادت خداست اما اگه دقت كني قبل و بعد اين عبادت بايد يه چبزي باشه اون مهمه. فكر كنم بد جوري گفتم.بذار اين سوال رو بپرسم :با اينكه ميدونيم عبادت خدا به درد خدمون ميخوره برا چي خدا مارو آفريد.يعني ما كه در عدم بوديم.نبودمون هم لطمه اي به چيزي نميزد. عبادت هم كه فرشته ها قبل از ما بودن پس خلقت ما اين وسط چي بود؟
يه عارفي بهم گفت:وقتي كه نور هست لاجرم روشنايي هم هست
بي خيال شد همون قصه خودتون.منم در خودم گم هستم.
يه سري به وبلاگ منم بزني خوشحال ميشم.
سلام استاد
راستش يه چيزي رو بايد اعتراف كنم! اينكه الان خودم هم اينجوريم! بغير اين كه خودم اين جوريم،خيلي از دور و بري هام هم اين جورين! هر چي هم تلاش ميكنم بيام بيرون از اين ورطه ي رخوت و گيجي فايده نداره كه نداره!!! كاش واقعا ميدونستيم چرا الان خيلي ها اين جورين. چرا اين همه گره خورديم؟!!!
كاش جوابش رو بلد بودم. يعني براش راه حل داشتم. جواب كه خب يه جورايي روشنه...اما....
التماس دعا داريم استاد!
مويد باشيد
سلام،
جالبه ... جانا سخن از زبان ما ميگويي !
من هم كمي تا قسمتي همين جوريا شدم ... نميدونم شايد به خاطر تابستون باشه و دوري از دانشگاه و بروبچ ... دوري از بحث و جدل و تكاپوهاي دانشجويي ...
به چيز ديگه هم هست، ميدوني وقتي به چيزي خيلي دل مي بندي، وقتي فكر ميكني ديگه همه مشكلات حل شد و اوني كه ميخواي پيدا شد ...
فكر كنم بايد گشت و يه مقصر پيدا كرد تا همه چيز رو بندازيم گردنش، انگار اين ساده ترين و دم دست ترين راه باشه ...
سلام سلام 100تا سلام 1300 تا سلام
آقا مي دوني چند روزيه كه پات روم بود و من نمي تونستم از لاي شياراي كفشت بيام بيرون .....
خب خوبي ؟
از خودت بگو !
چي كارا مي كني
خيلي نسبت به من لطف داري ! مي دونستي؟
دوست دارم قابلمه قابلمه .....
آقا معلومه دلت پاكه و آسموني
تو رو جون خودت منو هم دعا كن ........
راستي اين آهنگه هم از بلاگ يكي از بچه ها كش رفتم..
لينكت هم با قاب كردم گذاشتم تنگ وبلاگم ببين جاش خوبه يا عوضش كنم؟
ما رفتيم