سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 1386 - راز گشایی

چیزی متشکل از «ه »و« ک»

شنبه 86 دی 22 ساعت 12:37 صبح


سلام
 فارسی میگن هک؛ضربه خطاى(!) دست به بازوى حریف ؛ضربه ،ضربت ،بریدن ،زخم زدن (!!)،خردکردن (!!!)
بقیه هم بهش میگن اینا:
hack
-عربی-
ظهر قفا مؤخر جسم الانسان کله القدرة على حمل الاعباء الظهیر
-فرانسوی-
coup; taillade, entaillade; toux sèche; chauffeur de taxi; écrivain
-آلمانی-
Gelegenheitsarbeiter
(ما بقی زبانها را نمی دانم )
با این توصیفات؛ شناختین حقیر رو؟!
****
غرض از نوشته این بود که:
دست بالای دست بسیار است و ید الله فوق ایدیکم!
پی نوشت:
^/فقط به احترام خواهر!!!!!
^^/مرد مصاف با حریف می جنگد،نه؟!
^^^/آهنگ نداشت وبلاگ؛اونی که خودم دوست داشتم گذاشتم
^^^^/برای وبلاگتان موضوع بندی کنید.کلافی سر در گم می شود!(تجربه وبلاگی)
^^^^^/این پارسی بلاگ هم سرویس خوبیه ها! (مبارکه صاحبش )
^^^^^^/برای خودم؛هرگز و هرگز و هرگز جرئت پیدا نکردم در قالب استشهادی بنویسم؛اکنون با دست لرزان
 ربّنا! امّنا! فَکتُبنا مَع الشاهِدین«مائده/83»


نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


این یک سوال بدون حاشیه است!

جمعه 86 دی 21 ساعت 1:38 صبح
سلام بر همه عاشقان حسین(ع) و فرزندان حسین(ع) و یاران حسین(ع)
سلام بر او و سلام بر ماه اواین یک سوال بدون حاشیه است و کاملا جدی !
اگر به شما بگویند این محرم؛آخرین محرم عمرتان است؛چه می کنید؟؟
برای بعد این وبلاگ خوب است...این هم جدی است!کاملا
اگر بگویند تنها و تنها چند ماه به پایان عمرتان باقی است و این چند ماه ماه محرم و صفر است؛چه می کنید؟آیا همه ما به این امید محرم را پاس می داریم که محرم آینده عاشقتر شویم و مومن تر؟ آیا همه ما هر ماه و هر روز خدا را.... ولی به دور از همه این آیا ها... واقعا این محرم ؛آخرین محرم عمر من است.این یک حرف کاملا جدی است
التماس دعا
فوت نت:
عروس خانوم هم خوبن! سرشون شلوغه.امتحان دارن !ولی سلام می رسونن

نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


برف

چهارشنبه 86 دی 12 ساعت 10:12 عصر
امروز کلی برف پارو کردیم..  دم در ساختمان کلی برف بود که اگه ماشین می خواست بیاد تو پارکینگ نمی تونست دور بگیره!کوچه رو هم روبیدیــــــــــم وسط سرما و یخبندوون گرمم شده بود ... وسط سرما آب یخ خوردیم کلی کیف داد! اومدیم توی خونه.... شلوارم تا زانو خیس خیس... ...برف بازی هم جز اصلی روبیدن برفه  در نتیحه لباس ها هم کلی خیس خیس...بعد تازه یادم افتاد که ای واییییییی؛می دونید چیه؟  این جا که خونه مامان نیس زن گرفتی؟؟... دم د رخونه ی نگاهی به هیکل خودم انداختم که .... نرم تو؟ برم تو؟ که ییهو.... .... دعای وجعلنا رو خوندین تا حالا؟ .... .... نتیجه عکس داره! ...من درس رو در رو.... که...
این چه وضعشه؟. ...وضع برف بازیشه! .... مگه چی کار می کردی؟!  به خدا برف پارو می کردم! ...من به خانه راه داده شدم... ...تازه از اینا   هم خوردم!

نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

باز آمدیم
[عناوین آرشیوشده]